دولت اوباما سیاست متفاوتی نسبت به دولت بوش در قبال خاورمیانه و اسلام سیاسی اتخاذ کرده است. هشت سال حاکمیت جریان نئوکنسرواتیسم و سیاست های جنگ طلبانه آن موقعیت بین المللی آمریکا را بشدت تضعیف کرد. جنگ عراق عملا به شکست آمریکا و تقویت اسلام سیاسی، بویژه رژیم اسلامی انجامید. در اواخر حکومت بوش، طالبان بخش وسیعی از افغانستان را بار دیگر تحت تصرف درآورده و در پاکستان نیز پیشروی های قابل توجهی کرده بود. سیاست های جنگ طلبانه اسرائیل علیه لبنان و غزه نه تنها به ایزوله کردن حزب الله و حماس منجر نشد، بلکه موجب تقویت موقعیت و گسترش نفوذ این جریانات اسلامیست در منطقه شد. علاوه بر شکست در این جبهه ها، آمریکا به یک قدرت بسیار منفور در سطح بین المللی بدل شد.
هیات حاکمه آمریکا تشخیص داد که ادامه این شرایط کاملا به زیان منافع اش بعنوان یک ابر قدرت است. اوباما در صدد تغییر این شرایط و بازسازی موقعیت آمریکا در جهان است. به این منظور در رابطه با رژیم اسلامی دیپلماسی مشروط را جانشین جنگ و قلدرمنشی کرده است. مقابله با طالبان یه یکی از سیاست های اصلی آمریکا در منطقه بدل شده است. تشدید جنگ در افغانستان و جنگ خونین ارتش پاکستان با طالبان که به آوارگی بیش از دو میلیون نفر و کشته شدن تعداد بسیاری از مردم این کشور انجامیده است، از پیامدهای بلافاصله این تغییر استراتژی است. موقعیت و میزان نفوذ و قدرت طالبان در پاکستان عملا از دید جهان پنهان مانده بود. شدت جنگ که حدود یک ماه از آغاز آن میگذرد و کشتار، آوارگی و ویرانی وسیع حاصل از این جنگ پرده از وسعت نفوذ طالبان در پاکستان برداشته است. این واقعیت خود گواه دیگری بر ناتوانی دولت بوش در تحقق اهداف نظامی – سیاسی اش است.
مساله فلسطین
بنظر میرسد که دولت اوباما به نقش کلیدی مساله فلسطین در خاورمیانه پی برده است و لذا سیاست دولت آمریکا نسبت به دو طرف مخاصمه دستخوش تغییر شده است. گفته میشود اوباما برخی از طرفداران اسرائیل در کنگره آمریکا را متقاعد کرده است که حل مساله فلسطین در تامین امنیت آمریکا نقش تعیین کننده دارد. لیکن به قدرت رسیدن جریان اولترا راست در اسرائیل به پیچیدگی شرایط افزوده است. هیات حاکمه اسرائیل، پس از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، با تشخیص تفاوت سیاست دولت اوباما نسبت به بوش، تصمیم گرفت که از فرصت استفاده نماید و حدود یک ماه پیش از قدرت گیری اوباما در دسامبر 2008، حمله وحشیانه به غزه را سازمان داد.
دولت ناتنیاهو یک دولت اولترا راست است که حتی در حرف نیز خود را به هیچیک از توافقات صلح متعهد نمیداند و حاضر نیست سیاست "دو دولت مستقل" را که در طرح صلح دولت بوش تحت نام "نقشه راه" نیز پیش بینی شده، بپذیرد. یکی از مسائل مهم مورد اختلاف و مشاجره، گسترش شهرک های یهودی نشین در مناطق اشغالی ساحل غربی است. ناتنیاهو ساختمان سازی در این مناطق را گسترش داده است.
ناتنیاهو در ملاقات با اوباما کوشید که مذاکره را بجای فلسطین بر رژیم اسلامی متمرکز کند. او تاکید داشت که باید ابتدا مساله رژیم اسلامی و دستیابی آن به بمب اتمی حل شود و پس از آن به مساله فلسطین پرداخته شود. اوباما در پاسخ اعلام کرد که: "اگر لینکی وجود داشته باشد، من شخصا معتقدم که برعکس است. به میزانی که بتوانیم ... میان فلسطینی ها و اسرائیل صلح برقرار کنیم، دستمان در جامعه بین المللی در رابطه با تهدید بالقوه ایران تقویت خواهد شد." اوباما در ملاقات با ناتنیاهو علاوه بر راه حل دو دولت مستقل بر توقف ساختمان سازی در این مناطق تاکید کرد. ناتنیاهو در این ملاقات هیچ قولی در این رابطه به اوباما نداد و یک هفته بعد، پس از ملاقات اوباما با محمود عباس در واشنگتن و تاکید مجدد وزارت امور خارجه آمریکا، رسما به این درخواست پاسخ منفی داد.
سر شاخ شدن دولت اسرائیل با آمریکا یک پدیده جدید است. دولت ناتنیاهو آمریکا را متهم به اتخاذ سیاست جانبدارانه نسبت به فلسطین کرده است. ملاقات نسبتا سرد و بی حاصل اوباما با ناتنیاهو، دولت اسرائیل را بر آن داشت که اهود باراک رهبر حزب کارگر و وزیر دفاع را به واشنگتن اعزام کند. طبق گزارش های خبرگزاری ها، اوباما پیش از ترک آمریکا بقصد عربستان سعودی، بدون قرار قبلی به ملاقات اهود باراک رفت و به او اطمینان داد که آمریکا همچنان از امنیت اسرائیل دفاع خواهد کرد.
سفر اوباما به مصر و سخنرانی او خطاب به "مسلمانان" یا "دنیای اسلام" روز پنجشنبه 4 ژوئن قدمی دیگر در تغییر تاکتیک های دولت آمریکا در قبال خاورمیانه و اسلام سیاسی است. دولت آمریکا از مدتی پیش تبلیغات زیادی در مورد این سفر و سخنرانی براه انداخته است. گفته میشود که اوباما در این سخنرانی دست دوستی بسوی "دنیای اسلام" دراز خواهد کرد. یکی از نکات مورد توجه دعوت نماینده رژیم اسلامی در مصر به این سخنرانی است.
مساله اینجاست که علیرغم تغییراتی که در سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه و اسلامیست ها بوجود آمده است، این صرفا یک تغییر تاکتیکی و نه پایه ای و محتوایی است. انتخاب کشور مصر برای ایراد این سخنرانی مهم دیپلماتیک انتقادات بسیاری را از جانب اپوزیسیون مصر و جریانات مدافع حقوق بشر برانگیخته است. دولت حسنی مبارک بعنوان یک دیکتاتوری خشن پلیسی شهره خاص و عام است. این دولت همواره یکی از موئتلفین پروپا قرص آمریکا و برخوردار از حمایت کامل آن بوده است. همین واقعیت نشان میدهد که سیاست امپریالیستی آمریکا دستخوش تغییر نشده است و حمایت از دیکتاتوری های خشن پلیسی کماکان بخشی از سیاست دولت آمریکا است.
در همین مدت کوتاه اوباما موفق شده است سیمای آمریکا را به میزان زیادی در انظار جهانی تغییر دهد و بسیاری از زیان های "زیاده روی های" قلدر منشانه بوش و نئو کنسرواتیست ها را ترمیم کند. اما همین مدت کوتاه برای باز کردن چشمان متوهمین به اوباما نیز کافی بوده است. بسیاری از "مدافعین حقوق بشر" فی الحال دلسردی خود نسبت به تغییرات جدی در سیاست های آمریکا در احترام به حقوق انسانی و در دفاع از عدالت را ابراز کرده اند. آن موج اولیه شور و هیجان رفته رفته رنگ می بازد. برخورد به اسکاندال زندان گوانتوموبی و بازگشت از تصمیم اولیه در مورد بستن این زندان تنها یک نمونه است. دفاع از دیکتاتوری های خشن و سرکوبگر در خاورمیانه از عربستان سعودی تا مصر یک نمونه دیگر است. انسان های بسیاری که در سراسر جهان به اوباما برای تغییر امید بسته بودند، بتدریج با این حقیقت مواجه خواهند شد که از این امامزاده انتظار معجزه نباید داشته باشند. اوباما برای نجات سرمایه داری و طبقه حاکمه آمریکا، برای ترمیم سیمای ضربه خورده و بازسازی نقش ابرقدرتی آمریکا بقدرت رسید و به همین امر نیز مشغول است. اگر سیاست متفاوتی را نسبت به خاورمیانه اتخاذ کرده است، از این رو است که منافع آمریکا چنین ایجاب میکند. *